حضرت زهرا (ع) و ولایت مداری(3)
بنا بر روایت امام صادق (ع)، یکی از پنج نفری که در دنیا بسیار گریسته اند حضرت صدیقه (ع) می باشند. قطعا از اسوه شکیبایی و تسلیم رضای حق- فاطمه اطهر (ع)-که در مقابل
نویسندگان:
سیده شیدا سالاری*
زهرا امی**
سیده شیدا سالاری*
زهرا امی**
3- 8. سوگواری و سرشک از مصائب
بنا بر روایت امام صادق (ع)، یکی از پنج نفری که در دنیا بسیار گریسته اند حضرت صدیقه (ع) می باشند. قطعا از اسوه شکیبایی و تسلیم رضای حق- فاطمه اطهر (ع)-که در مقابل فقدان مادر در سن کودکی آن همه صبوری نمود، این همه بی تابی و گریه تنها برای رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص ) شگفت انگیز است.این گریه های علنی، نمود یک رفتار سیاسی در مقابل حکومت غاصب می باشد؛ زیرا این گریه و حزن ها اولا، در فراق رسول خدا (ص) و مقام رسالت و منزلت الهی ایشان بوده است؛ ثانیا، به خاطر از دست رفتن نتیجه زحمات آن حضرت و انحراف حکومت اسلامی از مسیر اصلی خویش؛ ثالثا، به دلیل ابراز خشم و ناراحتی از حکومت انحرافی و نشان دادن نگرانی خویش از وضع موجود، و بیان این نکته که معیار خشم خدا، خشم حضرت زهرا (ع) می باشد. حضرت با توجه به بینش عمیق خود می داند که این گریه ها باید به گوش تاریخ برسد، تا تاریخ عقلا را به فکر وادارد که چرا حضرت فاطمه (ع) که می فرمود: «الجار ثم الدار»(مجلسی، 1403ق، ج43، ص81) و در صدد آزردن مردم مدینه و همسایگان خویش نبود، گریه و اندوهش روز و شب در فضای مدینه می پیچید؟ (باباکریم، 1383، ص195)
گریه ها و ناله های دخت نبی خدا (ص) در مجمع مسلمانان(1) باعث شد تا مردم مدینه ابتدا از خویش و سپس از یکدیگر و حتی از خود حضرت سبب آن همه بی تابی را جویا شوند، و بدین وسیله، فرصتی به دست زهرای اطهر (ع) بیفتد تا مظالم مخالفان و خطر بزرگی را پیش آمده بود، بازگو نماید. ایشان در پاسخ به ام سلمه در بیان حال خویش، این گونه فرمودند: «اصحبت بین کمد و کرب: فقد النبی و ظلم الوصی؛ هتک والله حجابه من اصبحت امامته مقتضبه علی غیر ما شرع الله فی تنزیل و سنها النبی (ص )فی التأویل...»؛ صبح کردم میان غم و اندوه شدید؛ فقدان نبی و ستم بر وصی، به خدا سوگند، دریدند پرده او را؛ کسی که امامتش آشکار بود؛ لیکن آنان به چیزی چنگ زدند غیر آنچه خداوند در کتابش تشریع کرده بود و نبی در تأویل کتاب خداوند سنت نموده بود.(مجلسی، 1403ق، ج43، ص156)
4- 8. افشاگری
اولین خلیفه پس از وی، با مشورت و صلاحدید اطرافیان تصمیم گرفت فدک، سرمایه چشمگیر، قریه آباد و پر محصول را از حضرت زهرا (ع) بگیرد، تا به گفته خودشان آن را در راه تأمین مخارج جنگ مصرف کنند. غصب فدک شاید انتقامی بود که از دخت نبی مکرم (ص) در مقابل حمایت هایش از امیرالؤمنین گرفته می شد.حضرت صدیقه طاهره (ع) از این موقعیت استفاده نمود و به افشاگری علیه جو حاکم بر جامعه و غاصبان خلافت پرداخت. حضرت فاطمه (ع) به مسجد رفت، با گام هایی استوار و با وقار، بدون اضطراب و با اطمینان؛ چونان که راه رفتنش، قدم برداشتن حضرت رسالت (ص) را برای مردمان تداعی می کرد. حضرت زهرا (ع) پس از حمد خدا و بیان توحید و نبوت فرمود:
اکنون که خدای تعالی پیامبر خود را به سرای انبیا و برگزیدگان خود نقل مکان فرمود؛ میانتان کینه های باطنی ظاهر گشت، و جامه دین کهنه و بی رونق شد و گمراه بی زبان به سخن آمد، و فرد بی نام و نشان معروف گشت، و سر کرده اهل باطل صدای زشت خویش بلند نمود ...هنوز جسم شریف پیامبر در قبر مستقر نشده بود که حریصانه آشوب کردید و اعمال خود را جلوگیر از فتنه می پنداشتید...«و تستجیبون لهتاف الشیطان الغوی، و اطفاء أنوار الدین الجلی، و إهماد سنن النبی الصفی»؛ دعوت شیطان را اجابت نموده و گمراه شدید، و انوار دین مبین حق را خاموش و احکام و سنت های رسول خدا را ترک نمودید. شما به بهانه های واهی اهداف شوم خود را به اجرا گذاشتید و در واقع، به اهل بیت پیامبر (ص) خیانت و ستم نموده و هر چه خواستید کردید، و ما در مقابل شما صبر می کنیم...و حال شما می پندارید که مرا هیچ ارثی نیست؛ مگر از احکام جاهلیت پیروی می کنید؟ حال اینکه در نزد اهل یقین هیچ حکمی بهتر از حکم خدا نیست، مگر فهم ندارید؟!...ای پسر ابوقحانه!(2)آیا در قرآن است که تو از پدرت ارث بری و من نه؟! به تحقیق، از نزد خود حکم تازه و دروغی در آوردی! «أفعلی عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم»؛ مگر کتاب خدا را عمداً ترک کرده و احکام آن را پشت سر انداختی؟ خداوند در قرآن می فرماید: «و ورث سلیمان داود»(نمل: 16)؛ و سلیمان از داود ارث برد و...(طبرسی، 1381، ص232-234)
در ادامه، اینچنین به غاصبان خطاب می نماید: «اکنون بگیرید و ببرید این شتری که به ناحق غصب نمودید و این دابه خلافت و فدک را بگیرید، و او را آرام و منقاد خود شمارید و به آسودگی سوار شوید، اما بدانید که پای این دابه مجروح و پشت او زخم دارد، ...پیوسته و متصل به اتش غضب خداوندگار، و کشاننده است راکب خود را به سوی آتشی که شکافنده قلب فاجران و کفار نابکار است. همانا خداوند نگران است بدانچه می کنید و می داند ظالمان به کجا می روند و جای می گیرند.» (همان،ص238)
تمامی حالات و کلمات زهرا مرضیه(ع)-راه رفتن و ورود به مسجد، صلابت و ایستادگی، انتخاب خاص و حماسی- همه نشان از آن است که این سخنان ناشی از احساسات و هیجان و عواطف فقدان پدر نیست، بلکه حرکتی از روی شعور، آگاهی و بصیرت، براساس تصمیم قبلی و برای بیان هدفی بسیار مهم است.
اگر خلیفه ای در چند روز اول حکومت که روزهای طلایی است و تازه پیامبر اسلام(ص) از دنیا رحلت نموده، چنین مخالفتی با قرآن بکند، وقتی اولین مظلوم، شخصی سرشناس، فداکار، محترم در زمین و آسمان و یگانه فرزند رسول خدا (ص)باشد، چنین حکومتی پس از استقرار و پس از قرار گرفتن در مقام و منال، نسبت به مردم عادی و مجهول الهویه چه رفتاری خواهد داشت؟ وقتی آیات محکم و روشن خداوند متعال که امهات کتابند، سهواً یا عمداً مورد مخالفت واقع می شوند، دیگر از کتاب خدا چیزی باقی خواهد ماند؟ (نک: عابدینی، 1386، ص21)
5- 8. انذار مردم
حضرت زهرای اطهر (ع) در چند جای مختلف این مردمان مردم نما را مورد انذار و هشدار قرار دادند، که چگونه میل به رفاه و آسایش دنیا، چشم و گوش آنها را بسته است و انتخابی شوم و ظلم بزرگی را برای خود برگزیده اند.حضرت در خطبه خویش، که در مسجد ایراد نمودند، خطاب به مردم فرمودند:
آری، می بینیم که شما میل به رفاه و آسایش دنیا نموده و دست از آنچه شایسته تولیت و امامت است برداشته اید، و خود را از مسئولیت تکالیف و حدود و وظایف دینی رها نموده و آزاد ساختید؛ و هر آنچه را دیده و شنیده و می دانستید به دور انداختید، حال اینکه اگر شما و اهل زمین کافر شوند، به راستی که خداوند بی نیاز و ستوده است...ای جماعت مسلمین که عجولانه مبادرت به انتخاب امری باطل و ناصواب نمودید، آیا پیرامون آیات قرآن هیچ تدبر و تأمل نمی کنید؟ یا اینکه دل های شما در حجاب و پوشیده شده؟ نه! اینطور نیست، بلکه بدی کردار و اعمالتان بر دل های شما غالب گردید و توان شنیدن و دیدن را از گوش و چشم شما گرفت؛ و چه بد تأویل نمودید و چه راه زشتی را پیش گرفتید و بدتر از همه، آن وجهی است که به سبب آن حق دیگران را غصب کردید. سوگند به خداوند! «اذا کشف الغطاء، و بان ما وراء الضراء»؛ چون پرده از برابر دیدگان شما برداشته شود منظره بسیار هولناکی را خواهید دید.(طبرسی، 1381، ص241-242)
در بستر بیماری ، هنگامی که زنان مهاجر و انصار برای عیادت به خدمت ایشان رسیده بودند. حضرت هشدار سنگینی به آنان دادند: «...رویشان به خاک باد! مرگ بر آنان! لعنت بر قوم ستمکار! وای بر این امت! چه چیز آنان را از ستون های استوار رسالت و اساس نبوت و راهنمایی و مهبط فرشته وحی، و دانا به تمام امور دنیا و آخرت، گمراه ساخت؟ آگاه باشید که این انحراف خسران مبین است...» (همان، ص247)
البته پس از آنکه زنان این سخنان را به گوش مردان رساندند، سران مهاجر و انصار به جانب آن حضرت شتافتند تا شاید بتوانند برای این کارهای نابجای خویش عذری بیاورند. گفتند: «ای بانوی زنان جهان، اگر علی بن ابی طالب پیش از آنکه ما با ابوبکر بیعت کنیم و پیمان متابعت محکم کنیم، حاضر می شد و این سخنان را می فرمود، هرگز سر از اطاعت او بیرون نمی کردیم! حضرت فاطمه (ع) فرمود: از من دور شوید! "فلا عذر بعد تعذیرکم و لا أمر بعد تقصیرکم"؛ پس از اتمام حجت بر شما، دیگر جایی برای عذر و بهانه شما نیست، و هیچ چیز چاره تقصیر و کوتاهی شما نکند.» (همان، ص249 و 250)
6- 8. بیان موقعیت و جایگاه خویش
یکی از دستگیره های محکمی که حضرت صدیقه (ع) در حمایت از ولایت بدان بارها چنگ زد، نسبت برجسته ای بود که تنها مختص او بود. او تنها یادگار و فرزند بلاواسطه نبی مکرم اسلام (ص) بود، و این موقعیت بسیار مهم، برای هیچ کس جز او نبود. این در حالی بود که اعراب در آن زمان برای نسبت اشخاص و قبیله و تبار آنها جایگاه ویژه ای قایل بودند. در جریان حمله به خانه امیرالمؤمنین (ع) و آتش زدن آن، حضرت صدیقه (ع) با بلندترین صدا ین طور ندا می فرمود: «ای پدر! ابوبکر و عمر بعد از تو با بازماندگانت بدرفتاری کردند.» (هلالی عامری،1380،ص227) همچنین حضرت در خطبه خویش در مسجد فرمودند: «ایها الناس اعلموا: انی فاطمه و ابی محمد (ص) ...فان تعزوه و تعرفوه، تجدوه أبی دون نسائکم.» (طبرسی،1381،ص 231)؛ ای مردم! آگاه باشید که من و پدرم محمد (ص) است...این رسولی که از جانب خدا آمده، اگر تحقیق کنید، پدر من بود نه پدر زنان شما.اما گویا نه چشم ها می دید و نه گوش ها می شنید؛ به مصلحت دانسته بودند که پیامبر خدا (ص) و سفارش های حضرتش در مورد اهل بیت (ع) و بخصوص یگانه دخترش را به فراموشی سپرده و به یاد نیاورند.
پینوشتها:
* طلبه سطح سه حوزه حضرت عبدالعظیم (ع)
** دانشجوی دکتری رشته فلسفه و کلام دانشگاه علامه طباطبائی (ره)
1- حضرت زهرا (س) گاهی بر سر قبر رسول خدا (ص) گاهی بر سر قبر شهدای احد و زمانی به قبرستان بقیع می رفتند وهمه این مراکز محل تجمع مسلمانان بود.
2- منظور، ابوبکر (خلیفه اول) است.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}